امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

ماه پیشونی

کوچه خاطرات 4

1393/7/12 22:45
نویسنده : مامان جون
271 بازدید
اشتراک گذاری

من عاشق شدم.....

عاشق لحظه های قد کشیدنت و هرروز بزرگ تر شدنت

عاشق دستان کوچکی که با بخشیدنت به زندگی ام نگرانی های زندگی را از یادم برده است

عاشق گرمای تنت وقتی که کودکانه در آغوشم جای می گیری

وصف ناپذیر است زمانی که به چشمانم می نگری و با نگاه و لبخندت در عمق جانم جای می گیری

پاییز فصل عاشقی است اما با تو تمام فصل ها عاشقم

عاشق بودنت

عاشق نفس کشیدنت

پاییزت مبارک نفسم چهارماهگیت مبارک

 

گل نازم چهارماهه شدی. در این ماه یک سفر رو تجربه کردی. سومین دوره واکسن ها رو زدی.  برای اولین بار موهاتو کوتاه کردی و کلی کارای دیگه:

یاد گرفتی بچرخی (سه ماه و20 روزگی) و حالا دیگه من همه کارامو میزارم کنار و می شینم پیشت وحسابی مراقبتم:

اینم مراحل چرخش جوجو:

دستم مونده زیرم ولی درش میارم ، ببینید:

دیدید تونستم.

اینجا دارم تلویزیون تماشا می کنم.

مدام هم دستامو می خورم:

به همه اجسام با تعجب نگاه می کنم.  هرچیزی رو که می بینم با دهنم امتحانش می کنم یعنی می خورمش.

الان می خوام اون دوربین رو بگیرم وامتحانش کنم.

تازگیا یاد گرقتم به جای مشت انگشتامو تک تک بخورم:

مامانم میگه نخور ، ولی خیلی خوشمزه است دوست دارم بخورم.

وقتی برق نیست وهمه جا تاریکه من اینجوریم:

پایان 4 ماهگی:

قد:60س م          وزن:6200 ک گ        دور سر:41 س م

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان هستی
17 مهر 93 10:10
سلام گل پسر به به چقدر ناز و بامزه تر شده این گل پسرمون.دست مامان درد نکنه این عکس های زیبا و لحظات قشنگت رو به تصویر کشیده. خیلی ماه شدی زن عمو. می بوسمت عزیزم
مامان جون
پاسخ
مرسی زن عموجون. لطف دارید.شماهم هستی جون رو ببوسید.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه پیشونی می باشد