امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

ماه پیشونی

یه روز خوب وبرفی

3 سال و 7 ماه و27 روزگی ******************* 9 بهمن96 ******** یه حال خوب  تو یه روز خوب وشاد ************************* اولین تجربه یه برف بازی اساسی ************************* جلوی خونه تو برفا بازی می کردی و دوست نداشتی بیای خونه کلی کیف کردی عزیزم     زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد                                       چه شادباشی ازین خوب تر که برف آمد   ******************************************** باران یا برف … چه فرقی میکند ؟ تو که باشی ، هوا که هیچ ؛ زندگی خوب است ...
9 بهمن 1396

واژگان تو

2سال ویکماه و7 روز اییم:بریم هددی:هستی هددی عمو:هستی عمو باااباااا:بابا ماما:مامان آب:آب ای یا: ایلیا امیی:امیر همه خانوما:ماما عمووو:عمو دستر:دلستر هم:غذا گیگی:کیک بااوزگ:بابا بزرگ ددر:ددر
19 تير 1395

2/12/94

خیلی وقته فرصت نکردم سری به وبلاگت بزنم چون کارم خیلی زیاد شده و توهم حسابی اذیتم میکنی ونمیزاری به خیلی از کارام برسم. امروز 1سال و 8ماه و19 روزه که تو مهمون خونه ما شدی و عزیز دل وگرمی بخش زندگیمون. نفسام به نفست بنده. عاشقونه دوست دارم وتحمل یه لحظه دوریتو نداریم. تو این یکی دوماه اخیر بعضی کلمات رو می تونی بگی مثل هددی: یعنی هستی که من رو هددی صدا می کنی وباباجون رو عییی: یعنی علی . خیلی هم تلاش می کنیم که مامان وبابا صدامون کنی ولی ظاهرا دوست نداری قبلا چند بار ماما وبابا صدا زدی وبعد از اون دیگه هرچی دوست داشتی. اییا یعنی ایلیا رو یادگرفتی وبچه های کوچک تر از خودت رو به این اسم صدا می کنی کلمات دیگه ای میگی: اده :بده ...
2 اسفند 1394

مروارید ششم

این روزا یعنی درست در یکسال ویک ماه و دوازده روزگی حسابی تب می کنی و درد میکشی وناله می کنی وغر میزنی، دندون ششمت داره درمیاد حسابی اذیت می شی. گل نازم طاقت بیار این روزا می گذره، الهی بمیرم هیچ کاری از دستم برنمیاد که آرومت کنه قطره استامنیوفن هم بهت دادم ولی فایده نداره .مبارکت باشه عزیزم.انشالله بقیه دندونات رو بهتر وراحتتر از حالا درمیاری.  
24 تير 1394

کوچه خاطرات13

وروجک من... هرروز با نمکتر ودوست داشتنی تر از قبل میشی و خیلی هم شیطون.یکسره از مبلها بالامیری. ازبالای مبل میری بالای کابینت آشپزخونه.   نازنین من این روزا خیلی کارم زیاده وفرصتی برای نوشتن وبلاگ ندارم. یکسالگیت تموم شده .حالا دیگه حسابی راه می ری بیشتر وقتا می دویی خیلی بامزه. همش دوست داری یکی دنبالت کنه و باهات بازی کنه و توهم بدویی. صبحها پیش مامانی می مونی تا ظهر که من از سرکار برگردم. شنیدم کلی هم بهت خوش می گذره با مامانی صبحها میری پارک وکلی بازی می کنی ، می دویی.تاب سواری می کنی ،سرسره بازی می کنی وبا چمنها بازی می کنی وخوش می گذرونی. نوش جونت عزیزم . دست مامانی هم درد نکنه. مدام گوشی های من وکنترل...
12 تير 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه پیشونی می باشد