امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

ماه پیشونی

کوچه خاطرات ۷

1393/10/12 22:35
نویسنده : مامان جون
255 بازدید
اشتراک گذاری

۶ماه و۲۰ روزگی:

امیرمحمد تونست بدون کمک بشینه :

 

تو این ماه تولد مامان وبابا بود که با سالای قبل کلی تفاوت داشت امسال  شیرین عسلم تولد مون رو به یادموندنی تر کرد .

وروجکم یادگرفته قلت بزنه از این ور بره اونور وهرچی که سر راهشه برداره و تو چشم بهم زدن بزاره دهنش وحسابی لیسش بزنه وباهاش بازی کنه.

عاشق دماغ آدماست هرکی بغلش میکنه سریع دماغش رو میگیره وول هم نمی کنه.

هرکس هم که عینک داره باید قایمش کنه چون توی وروجک دمار از روزگازش درمیاری مثل عینک من که انقدر باهاش بازی کردی که الان برای دونفر همزمان قابل استفاده است و حسابی گشاد شده ومدام از رو صورتم میفته.

هنوز نمیتونه درست وحسابی چهاردست وپا بره ومثل یه کرم کوچولو روزمین وول میزنه وسینه خیز میره.

۶ماه ودو روز : امیرمحمد چهاردست وپا میره و وسایل رو برمیداره.ا

اولین شب یلدا رو تو دو جا هم  خونه مامانی و  هم خونه مادر جون تجربه کرد.کلی بازی وشیطونی کرد.

حالا دیگه میشینه وبه تلویزیون نگاه می کنه. عاشق پیامهای بازرگانیه . تبلیغات بالا بالا و لوسی و گلرنگ رو خیلی دوست داره و خیره میشه به تلویزیون ونگاشون می کنه هرچقدر هم صداش می کنیم هیچ توجهی نمی کنه.

تازگیا به غذا افتادی وفهمیدی که غذاها تو آشپزخونه است هروقت مامان میره آشپزخونه  بدو بدو میری دنبالش.هرچقدرهم که برات سد راه درست میکنم فایده نداره سد رو میشکنی و وارد آشپزخونه میشی.

قربونت برم وروجک

اینم دسته گل حاصل از آشپزخونه رفتنات. که خوردی به لبه تیز ورودی آشپزخونه وهمه با من دعوا کردن که چرا مراقبش نبودی؟

غذاهای جدیدی که تو دو روز آخر این ماه نوش جان کردی .

زرده تخم مرغ که اصلا ازش استقبال نکردی،حریرهبادام،فرنی،سوپ،آب پرتغال 

قطره اهن و آد اصلا دوست نداری وبزور تو حلقت میریزم.

اینجا هم داشتم بهت غذا میدادم که قاشق رو ازم گرفتی و خواستی خودت بخوری ومستقل عمل کنی  شیطون.

تو این ماه داری دندون درمیاری لثه هات حسابی اذیتت می کنه ومیخاره.

حسابی داری اذیت میشی هرچیزی که صفت ومحکم هست رو می گیری و به لثه هات میکشی که کمی آروم بشی مثل کنترل تلویزیون،دستگیره آهنی کشوها ،گوشی های موبایل و ...

الهی بمیرم هیچ کاری از من برنمیاد باید صبوری کنی گلم.

حموم رفتن رو هم دوست داری و وقتی میریم حموم  کلی با آب بازی می کنی ولذت می بری.

این توپهای رنگی رو هم دوست داری و وقتی برات میارم کلی خوشحال میشی و حساب می خندی وشادی می کنی.

این  هم  روزی که با مامان رفتی اداره تا مامان کارای اداریه مرخصیش رو پیگیری کنه و با تعجب به همه چیز نگاه می کردی.

گل نازم بهترینها رو برات آرزو دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان هستي
17 فروردین 94 13:59
خوشمزه است؟ نوش جان.
مامان جون
پاسخ
ممنون.عالیه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه پیشونی می باشد